از راه رسیده است، در آغوش بگیرید!
از راه رسیده است، در آغوش بگیرید
اما تن او نیست که بر دوش بگیرید
تن قسمت گودال و سرش قسمت نیزه
گلبانگ اذان بر سر نی، گوش بگیرید
ای در سرتان کوفه ی تردید بیایید
تا پاسخ خود از لب خاموش بگیرید
خورشید حقیقی رخ او بود و بر این نور
هرگز نتوانید که سرپوش بگیرید
عالم همه خمخانه ای از خون حسین است
از جوشش دریای غمش جوش بگیرید
هرچند عطش داشت ولی ناز نگاهش
ساغر به کف آرید و دمی نوش بگیرید
"محمد فرخ طلب"
قشنگ ترین اشتباه من!
قسم به عشق که تنها پناه من بودهفقط -به یاد تو بودن- گناه من بوده
همیشه عشق به همراه درد می آید
همیشه درد دو چشمش به راه من بوده
همین که خواست دلم را تعارفش کردم
که من غلامش و او نیز شاه من بوده
شبیه نغمه ی محزون نی لبک بود و
چقدر باعث اندوه و آه من بوده
مرا نکشت و رها کرد در پی ام باشد
همین بس است که او خیرخواه من بوده
از این گناه پشیمان نمی شوم هرگز
که او قشنگ ترین اشتباه من بوده
محمد فرخ طلب
3دی 1391
رشت
نویسه جدید وبلاگ
خدایا مرا در آغوش بگیر
پر از بوسه های مهربان
کآسمان گر بگیرد
خود را به تو دادم که دلی رام بگیرم
کی می رسد آن روز که آرام بگیرم
آرامش عاشق به هیاهوی نبرد است
باید کمی از شور و شرت وام بگیرم
دلخواه من آن جاست که در اوج بلندی
سردار زمین خورده ی تو نام بگیرم
لبخند بزن چشم بچرخان که من آن گاه
از سفره ی تو پسته و بادام بگیرم
مبعوث شدم تا برسانم خبر از تو
بگذار که از لحن تو الهام بگیرم
ای کاش که در خواب بیایی به سراغم
شاید بشود از لب تو کام بگیرم